حیوانات

درباره تمام حیوانات مورد علاقتان اطلاعات جمع اوری کنید این وبلاگ برای شما عزیزان ساخته شده

نوک اردکی یا پلاتیپوس

نوک‌اُردَکی یا ارنی ترنگ یا پلاتی‌پوس جانوری است پستاندار از رده پستانداران، راسته تک‌سوراخیان (Monotremata) و خانواده نوک‌اردکیان (Ornithorhynchidae) که در جنوب خاوری استرالیا و جزیره تاسمانی در کنار نهرها و رودها، زندگی می‌کند. درازای این جانور از نوک تا دم به ۵۰ تا ۶۰ سانتیمتر می‌رسد. وزنش یک تا دو کیلوگرم است.

بدنش پوشیده از موی کوتاه، نرم و قهوه‌ای رنگ است و دمی پهن دارد. منقارش پهن و به شکل منقار مرغابی است. نوک منقار این جانور دارای عصبهای حساسی است که در یافتن غذا به جانور کمک می‌کند. غذای نوک‌اردکی کرم‌ها، حشره‌ها، نرم‌تنان، خرچنگ‌های ریز و بعضی دیگر از جانوران آبزی است. نوک‌اردکی بالغ دندان ندارد و غذایش را به کمک نوک سفت منقارش خرد می‌کند و می‌خورد. نوک‌اردکی نر بزرگ‌تر از نوک‌اردکی ماده است و پاهای عقبی آن هر کدام یک خار دارند که به یک کیسه زهر متصل است. نوک‌اردکی ماده در بهار یک تا سه تخم می‌گذارد، قطر هر تخم ۲ سانتیمتر است و پوستی سفید و چرم ماننددارد. حیوان ماده معمولاً ۷ تا ۱۰ روز روی تخم‌ها می‌خوابد. نوزاد نوک‌اردکی به کمک دندانی که در فک بالا دارد پوسته تخم را پاره می‌کند. برهنه و نابینا و ناتوان به دنیا می‌آید و سه سانتی متر طول دارد و از شیری که از سوراخهای شکم مادر تراوش می‌شود، تغذیه می‌کند. عمر نوک‌اردکیها حدود ۱۰ سال است. چنگال های پاهای عقبی مجهز به زهری هستند که در صورت برخورد اثر دردناکی دارند.[۱] این حیوان مانند موش کور در تونل هایی که می کند زندگی می کند با این تفاوت که یک سوی این تونل ها به آب منتهی می شود.[۱] دو یا سه تخم را در انتهای لانه می گذارد که چسبناک و نرم اند.[۱] نوزادان پس از خروج از تخم با لیس زدن خز مادر شیری را که از آن تراوش می شود می خورند.[۱]

پلاتیپوس چشمانی تیزبین دارد، اما آنها را فقط وقتی در خشکی یا روی آب است باز می‌کند. این جانور در زیر آب به حس لامسه‌اش یا حس ویژه‌ای که به کمک آن پالس‌های ضعیف‌الکتریکی ساطع شده از صید را ردیابی می‌کند اتکا دارد.[۲]نوک‌اُردَکی یا ارنی ترنگ یا پلاتی‌پوس جانوری است پستاندار از رده پستانداران، راسته تک‌سوراخیان (Monotremata) و خانواده نوک‌اردکیان (Ornithorhynchidae) که در جنوب خاوری استرالیا و جزیره تاسمانی در کنار نهرها و رودها، زندگی می‌کند. درازای این جانور از نوک تا دم به ۵۰ تا ۶۰ سانتیمتر می‌رسد. وزنش یک تا دو کیلوگرم است.

بدنش پوشیده از موی کوتاه، نرم و قهوه‌ای رنگ است و دمی پهن دارد. منقارش پهن و به شکل منقار مرغابی است. نوک منقار این جانور دارای عصبهای حساسی است که در یافتن غذا به جانور کمک می‌کند. غذای نوک‌اردکی کرم‌ها، حشره‌ها، نرم‌تنان، خرچنگ‌های ریز و بعضی دیگر از جانوران آبزی است. نوک‌اردکی بالغ دندان ندارد و غذایش را به کمک نوک سفت منقارش خرد می‌کند و می‌خورد. نوک‌اردکی نر بزرگ‌تر از نوک‌اردکی ماده است و پاهای عقبی آن هر کدام یک خار دارند که به یک کیسه زهر متصل است. نوک‌اردکی ماده در بهار یک تا سه تخم می‌گذارد، قطر هر تخم ۲ سانتیمتر است و پوستی سفید و چرم ماننددارد. حیوان ماده معمولاً ۷ تا ۱۰ روز روی تخم‌ها می‌خوابد. نوزاد نوک‌اردکی به کمک دندانی که در فک بالا دارد پوسته تخم را پاره می‌کند. برهنه و نابینا و ناتوان به دنیا می‌آید و سه سانتی متر طول دارد و از شیری که از سوراخهای شکم مادر تراوش می‌شود، تغذیه می‌کند. عمر نوک‌اردکیها حدود ۱۰ سال است. چنگال های پاهای عقبی مجهز به زهری هستند که در صورت برخورد اثر دردناکی دارند.[۱] این حیوان مانند موش کور در تونل هایی که می کند زندگی می کند با این تفاوت که یک سوی این تونل ها به آب منتهی می شود.[۱] دو یا سه تخم را در انتهای لانه می گذارد که چسبناک و نرم اند.[۱] نوزادان پس از خروج از تخم با لیس زدن خز مادر شیری را که از آن تراوش می شود می خورند.[۱]

پلاتیپوس چشمانی تیزبین دارد، اما آنها را فقط وقتی در خشکی یا روی آب است باز می‌کند. این جانور در زیر آب به حس لامسه‌اش یا حس ویژه‌ای که به کمک آن پالس‌های ضعیف‌الکتریکی ساطع شده از صید را ردیابی می‌کند اتکا دارد.[۲]

کد ژنتیکی

این جانور متعلق به یکی از شاخه‌های اولیه خانواده پستانداران است و مانند آنها پوشیده از خز (کرک) است و شیر می‌دهد، با این حال مانند خزندگان تخم می گذارد. محققان می‌گویند این ترکیب منحصر به فرد مشخصات ناهمگون، در دی ان ای نوک‌اردکی نیز قابل مشاهده است.[۲]


 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
navid farajian

خفاش(vlermuis)

نام گذاری[ویرایش]

خفاش جانوری پستاندار است. گاهی به اشتباه به آن‌ها «جوندهٔ پرنده» یا «موش پرنده» گفته می‌شود. با وجود نادرست بودن این ادعا با این حال در بسیاری زبان‌ها معنی واژه خفاش به موش برمی‌گردد برای نمونه در فرانسوی به خفاش chauve-souris به معنی موش طاس، در اسپانیایی به آن murciélago به معنی موش کور، در روسی به آن летучая мышь به معنی موش پرنده، در زبان استونی به آن nahkhiir به معنی موش چرمی و در زبان آفریکانس به آنvlermuis به معنی موش بالدار گفته می‌شود. در دیگر زبان‌های ژرمنی مانند سوئدی هم همین طور است.[۱۰]

دسته‌بندی و فرگشت[ویرایش]

به صورت سنتی دو دستهٔ کلی برای خفاش‌ها معرفی شده‌است:

·         خفاش میوه‌خوار (بزرگ‌خفاش)

·         کوچک‌خفاش

نمی‌توان گفت که همهٔ بزرگ‌خفاش‌ها اندام بزرگتری نسبت به کوچک‌خفاش‌ها دارند. تفاوت اصلی میان این دو دسته خفاش عبارت است از:

·         روش کوچک‌خفاش برای راهیابی، پژواک‌یابی است درحالی که در بزرگ‌خفاش به جز گونهٔ Rousettus و هم خانواده‌هایش بقیه چنین توانی ندارند.

·         کوچک‌خفاش در انگشت دوم پای پیشین خود ناخن ندارند.

·         انتهای گوش کوچک‌خفاش مانند یک حلقه بسته نمی‌شود و لبه‌ها در پایهٔ گوش از هم جدایند.

·         بدن کوچک‌خفاش دارای کُرک نیست و برخی از آن‌ها برهنه‌اند.

بزرگ‌خفاش از میوه، شهد یا گرده تغذیه می‌کند در حالی که خوراک بیشتر کوچک‌خفاش‌ها حشره است برخی از آن‌ها هم ماهی، قورباغه، پستانداران کوچک،خون دیگر حیوانات و گاهی گرده و شهد می‌خورند. بزرگ‌خفاش بینایی خوب و پیشرفته‌ای دارد اما کوچک‌خفاش برای شکار و راهیابی تنها بر پژواک یابی خود تکیه می‌کند.

از دیدگاه تبارشناسی رابطهٔ میان دسته‌های گوناگون خفاش‌ها همواره مورد بحث بوده‌است. دسته بندی سنتی این جانور به دو دستهٔ کوچک‌خفاش و بزرگ‌خفاش نشان می‌دهد که این دو دسته مدتی طولانی است که از هم جدا شده‌اند و نسب مشترک ولی دوردست آن‌ها به پستانداری می‌رسد که توان پرواز داشته‌است. این حدس‌ها نشان می‌دهد که پستانداران تنها یک بار توان پرواز برایشان بوجود آمده‌است. بررسی‌های زیستی و مولکولی نشان می‌دهد که بیشتر خفاش‌ها دارای یک تبار یا خانواده بوده‌اند.[۱۱]

پژوهش‌های گوناگون به نتیجه‌های دیگری رسیده‌است برای همین تلاش برای طبقه‌بندی علمی جانور هنوز ادامه دارد.

 

 

سنگوارهٔ خفاش[ویرایش]

شمُار کمی سنگواره از خفاش‌ها باقی‌مانده‌است. برآورد شده‌است که ۱۲٪ سنگواره‌های خفاش از نظر طبقه بندی کامل باشند.[۱۲] نخستین سنگوارهٔ بجای مانده از خفاش ائوسن که Icaronycteris نام دارد در سال ۱۹۶۰ پیدا شد. پس از آن یک سنگوارهٔ دیگر از ائوسن در سال ۲۰۰۳ پیدا شد. این سنگواره که Onychonycteris نام داشت پیشینه‌ای ۵۲٫۵ میلیون ساله داشت و در وایومینگ آمریکا پیدا شد.[۱۳][۱۴] این سنگواره کمک بزرگی کرد تا روشن شود آیا از روز نخست این جانور توان پرواز و پژواک‌یابی داشته‌است یا با گذر زمان به این توان رسیده‌است. با توجه به ویژگی‌هایی که این سنگواره داشت می‌شد فهمید که خفاش توان پرواز داشته‌است. اما بررسی اسکلت آن نشان داد که حلزونی گوش درونی سنگواره پیچیدگی‌های خفاش‌های امروزی را نداشته و نمی‌توانسته به خوبی خفاش‌های امروزی پژواک‌یابی کند. این نشان می‌دهد که پرواز پیش از پژواک‌یابی در خفاش‌ها پیشرفت کرده‌است. مطالعهٔ بیشتر بر روی سنگوارهٔ Onychonycteris نشان داد که نه تنها توان شنوایی آن از خفاش‌های امروزی کمتر بوده بلکه از بسیاری از گونه‌های پیشاتاریخ هم ضعیف تر بوده‌است.

ظاهر و پرواز خفاش‌ها در ۵۲٫۵ میلیون سال پیش با شبکورهای امروزی متفاوت بوده‌است. برای نمونه در آن دوران بر روی هر پنج انگشت جانور ناخن بوده‌است در حالی که امروزه تنها دو ناخن در هر دست آن دیده می‌شود. همچنین در گذشته پاهای پشتی آن کشیده تر و دست‌هایش کوتاه تر بوده‌است. با این ویژگی می‌توان گفت آن‌ها بیشتر به پستاندارانی که از درخت بالا می‌روند و از آن آویزان می‌شوند مانند بوده‌اند مانند تنبل و گیبون. این خفاش که بزرگی اش به اندازهٔ یک کف دست بوده‌است بال‌هایی کوتاه و پهن داشته‌است و گمان آن می‌رود که نمی‌توانسته به سرعت گونه‌های امروزی اش پرواز کند و یا به اندازهٔ آن‌ها دور شود. همچنین می‌توان گفت خفاش کهن بجای بال زدن پیوسته هنگام پرواز بیشتر در هوا سُر می خورده و اندکی هم بال می زده‌است. چنین ویژگی‌هایی نشان می‌دهد که خفاش باستان به اندازهٔ خفاش امروزی پرواز نمی کرده و تنها از درختی به درخت دیگر می رفته و در هنگام بیداری یا از درختان بالا می رفته و یا از شاخه‌ای آویزان می شده‌است.[۱۵]

زیستگاه[ویرایش]

پرواز به شبکورها اجازه داده‌است تا از پستاندارانی باشند که زیستگاهشان به گسترهٔ سراسر جهان است.[۱۶] به جز دو قطب شمال و جنوب و برخی جزیره‌های بدون سکونت اقیانوسی، می‌توان شبکورها را در سراسر جهان پیدا کرد.[۱۷] تقریباً در تمام زیستگاه‌های طبیعی زمین شبکور وجود دارد. هر گونهٔ این جانور در طول فصل‌های مختلف سال، زیستگاه‌های مناسب خود را پیدا می‌کند؛ از ساحل گرفته تا کوه و صحرا، زیستگاه خود را تغییر می‌دهند. به هر حال زیستگاه شبکور باید از دو ویژگی برخوردار باشد: نخست باید هر زیستگاه جایی مناسب برای بیتوتهٔ دستهٔ خفاش‌ها (در طول روز) داشته باشد و دوم: باید غذای مناسب آن‌ها در آن منطقه یافت شود. محل بیتوتهٔ شبکورها می‌تواند در یک حفره‌های خالی، شکاف‌ها، میان برگ درختان و حتی خانه‌های ویژهٔ دست ساز انسان باشد؛ همچنین گاهی خود خفاش‌ها با کندن برگ‌ها برای خود چادر درست می‌کنند.[۱۸]

کشور آمریکا به تنهایی زیستگاه ۴۵ تا ۴۸ گونهٔ خفاش است.[۱۹][۲۰] سه مورد از فراوان ترین گونه‌های آن‌ها عبارتند ازMyotis lucifugus (خفاش قهوه‌ای کوچک)، Eptesicus fuscus (خفاش قهوه‌ای بزرگخفاش دم‌آزاد برزیلی (خفاش مکزیکی دُم-آزاد). می‌توان گفت در دو-سوم ناحیهٔ شمالی آمریکا دو گونهٔ خفاش قهوه‌ای بزرگ و کوچک بیش از همه دیده می‌شود در حالی که گونهٔ سوم در جنوب غرب آمریکا بیش از همه وجود دارد.[۲۱]

اندام‌شناسی[ویرایش]

پژواک‌یابی[ویرایش]

طیف سنجی صدای خفاش پیپیسترلوس، یک بار صدایی که خفاش برای پژواک یابی تولید می‌کند دارای پالس‌هایی با چندین هارمونی است. گاهی آن‌ها این صداها را برای برقراری ارتباط با دیگر خفاش‌ها تولید می‌کنند. در این نمونه خفاش نر در دورهٔ فصل جفت یابی در پاییز این صدا را در قلمروش تولید می‌کند.[۲۲]

پژواک‌یابی خفاش‌ها در عمل یک سامانهٔ ادراکی است که در آن موج‌های فراصوتی برای بدست آوردنپژواک، تولید می‌شوند. مغز و دستگاه عصبی خفاش با مقایسهٔ موج‌های فرستاده شده و موج‌های بازتاب شده، می‌تواند تصویری از فضای پیرامون و جزئیاتش برای خود بسازد. این توانایی به شبکورها اجازه می‌دهد تا در تاریکی مطلق شکارشان را شناسایی کنند. شدت موج تولیدی توسط شبکور ۱۳۰دسی‌بل است که در میان جانوران هوابُرد از همه بیشتر است.[۲۳]

خفاش برای آنکه داده‌های بدست آمده را شناسایی کند باید بتواند صدای تولیدی توسط خودش را از پژواک آن جدا کند. کوچک‌خفاش‌ها برای این هدف دو روش دارند:

1.      پژواک‌یابی با چرخه‌هایی با بازهٔ زمانی کوتاه: این دسته از شبکورها می‌توانند صدای فرستاده از سوی خود را با کمک زمانسنجی، از صدای بازتاب شده، شناسایی کنند. شبکورهایی که این روش را دارند زمانبندی می‌کنند تا تک‌صداهای کوتاهی که فرستاده‌اند پیش از آنکه بازتاب‌ها به آن‌ها برسد تمام کنند. این خفاش‌ها هنگامی که یک صدا تولید می‌کنند ماهیچهٔ گوش میانی خود را جمع می‌کنند تا از صدای خود کر نشوند. آن‌ها در فاصلهٔ میان صداهایی که تولید می‌کنند ماهیچهٔ گوش میانی خود را آزاد می‌کنند تا بازتاب صدایشان را بشنوند.[۲۴] اگر در بازتاب صدا دیرکردی باشد خفاش‌ها متوجه می‌شوند و می‌توانند جای شکارشان را برآورد کنند.

2.      پژواک‌یابی با چرخه‌هایی با بازهٔ زمانی بالا: این شبکورها صدایی پیوسته تولید می‌کنند و پالس‌ها و پژواک‌ها را با تغییر بسامد از هم جدا می‌کنند. شبکورها هنگامی که صدای پیوسته را تولید می‌کنند بی‌درنگ گوش خود را بر روی بسامد ویژه‌ای قرار می‌دهند ولی صداهایی که تولید می‌کنند را در بسامدی بیرون از بسامد گوش‌شان قرار می‌دهند تا صدای‌شان، خودشان را کر نکند. سپس آن‌ها بازتاب صدایشان را دریافت می‌کنند و با کمک اثر دوپلر، جا و حرکت شکارشان را شناسایی می‌کنند. بررسی اثر دوپلر برای این شبکورها کمی پیچیده است چون سرعت پروازشان یکنواخت نیست و تغییر می‌کنند. آن‌ها می‌توانند بسته به سرعت پرواز، پالس هر بسامد تولیدی را تغییر دهند به این ترتیب پژواک دریافتی همچنان در بازهٔ شنوایی مناسب قرار می‌گیرد.[۲۵]

امروزه دو زیرراستهٔ تازه برای شبکورها پیشنهاد شده است که عبارتند از: خفاش‌سانان یینپترو (یینپتروکایراپترا) و خفاش‌سانان یانگو (یانگوکایراپترا)، این دو زیرراسته با کمک بررسی مولکولی ژن‌ها، بدست آمده‌اند. این طبقه‌بندی تازه دو احتمال برای تکامل پژواک‌یابی در خفاشان پیشنهاد می‌کند: احتمال نخست این است که جد مشترک همهٔ خفاشان در آغاز از پژواک‌بابی برخوردار بوده است اما کم کم خفاش میوه‌خوار باستان آن را از دست داده است و احتمالاً خفاش پااسبی آن را دوباره بدست آورده است. احتمال دوم این است که پژواک‌یابی در این دو زیرراسته به صورت جداگانه تکامل یافته است.[۲۶]

شب‌پره نام یک حشره و از جمله شکارهای خفاش است. شب‌پره‌ها برای فرار از دست خفاش راه‌های گوناگونی را در پیش می‌گیرند، دستهٔ نخست یک سری پیام‌های فراصوتی می‌فرستند و به خفاش هشدار می‌دهند که آن‌ها از نظر شیمیایی مسموم اند و یا جانور خطرناکی اند و باید از آن‌ها پرهیز کرد. دستهٔ دوم دارای اندام‌های شنوایی اند که هنگامی که از خفاش صدایی برای پژواک‌یابی تولید شود آن را می‌شنوند و در مقابل ماهیچه‌های پرواز آن‌ها دست به کار می‌شود درنتیجه شب‌پره به پرواز حالت گریز و نامنظم روی می‌آورد.

شبکورها برای پیدا کردن شکارشان، علاوه بر روش پژواک‌یابی از توان گوش‌های خود هم بهره می‌برند. گوش این پستاندار بسیار حساس است تا آنجا که می‌تواند صدای به هم خوردن بال‌های شب‌پره یا راه رفتن شکارهایی که در زمین زندگی می‌کنند مانند گوش‌خیزک و صدپایان را هم بشنود. هندسهٔ پیچیدهٔ سطح درونی گوش شبکور در لبه‌ها به آن کمک می‌کند تا خیلی دقیق بتواند هم بر روی علامت‌های دریافتی از پژواک‌یابی تمرکز کند و هم به صداهای پیرامونش به خوبی گوش کند تا اگر شکار حرکتی کرد متوجه شود. هندسهٔ لبه‌های گوش شبکور گویی نمونه‌ای از عدسی فرنلاست که به جای نور کاربرد صوتی دارد. این هندسه در بدن گونه‌های دیگر جانوران که ارتباطی با شبکور ندارند مانند آی-آی هم دیده می‌شود.[۲۷][۲۸][۲۹]

شبکور با تکرار در فرستادن موج پژواک‌یابی می‌توانند تصویر دقیقی از فضایی که در آن پرواز می‌کنند و دنبال شکار می‌گردد، بدست آورد.[۳۰]

بینایی، بویایی و شنوایی[ویرایش]

چشم بیشتر کوچک‌خفاش‌ها بسیار کوچک و اندامی نچندان پیشرفته‌است و آن‌ها بینایی ضعیفی دارند با این حال هیچکدام از آن‌ها کور نیستند. کوچک‌خفاش از بینایی اش در راهیابی کمک می‌گیرد بویژه در مسیرهای طولانی که فراتر از بازهٔ پژواک‌یابی است. حتی دیده شده که برخی گونه‌ها می‌توانند پرتوهای فرابنفش را هم تشخیص دهند. خفاش‌ها حس بویایی و شنوایی بسیار پیشرفته‌ای دارند. چون این جانور شب‌ها به شکار می‌رود ناچار نیست که با پرندگان رقابت کند. آن‌ها گاهی تا ۸۰۰ کیلومتر در جستجوی غذا پرواز می‌کنند.[۳]

بال[ویرایش]

استخوان انگشت خفاش نسبت به دیگر پستانداران بسیار انعطاف‌پذیر است. همچنین پوست نازک کشیده شده بر روی آن (بال‌های خفاش) از کشسانی بالایی برخوردار است و هنگام بازشدن بال بیش از هر پستاندار دیگری کش می‌آید.

بال‌های شبکور نسبت به بال پرندگان بسیار نازک‌تر است به همین دلیل آن‌ها در پرواز، چابک‌تر و دقیق‌تر از پرندگان اند[نیازمند منبع] همچنین بال‌های نازک آن‌ها بسیار ظریف است و به آسانی پاره می‌شود.[۳۱] البته پارگی در بافت بال شبکور دوباره بازسازی می‌شود بویژه خراش‌های کوچک که بسیار زود درمان می‌شوند.[۳۱][۳۲] سطح بال خفاش از فرورفتگی‌هایی پوشیده است درون این فرورفتگی‌های بسیار کوچک، گیرنده‌های بسیار حساسی به نامسلول مرکل جای دارد، این سلول‌ها در سطح انگشت انسان هم دیده می‌شوند. همچنین در مرکز هر فرورفتگی، یک موی نازک هم دیده می‌شود[۳۳] این مو میزان حساسیت پوست خفاش را بسیار بالا می‌برد بگونه‌ای که وقتی خفاش در حال پرواز است می‌تواند آگاهی خوبی از هوایی که از روی بال‌هایش رد می‌شود بدست آورد و با کارایی بهتر هنگام نیاز شکل بال‌هایش را تغییر دهد.[۳۳] علاوه بر آنچه گفته شد سلول‌های گیرندهٔ دیگری بر روی بال خفاش‌هایی که از حرکت بالشان برای گرفتن شکار استفاده می‌کنند وجود دارد. این سلول‌ها به کشیدگی پوست بال حساس اند[۳۳] و در ناحیه‌ای از بال که هنگام شکار، با حشره برخورد می‌کند، متمرکزند.

دیگر اندام‌ها[ویرایش]

دندان‌های شبکور بسیار تیز است آن‌ها می‌توانند اندام‌های بسیار سخت حشرات را گاز بگیرند و یا پوست میوه را سوراخ کنند. ویژگی دیگر این جانور در رگ‌های آن است، دریچهٔ سیاهرگ در پستانداران یک طرفه است به این معنی که خون تنها در یک سو می‌تواند در آن جریان یابد و نمی‌تواند برگشت داشته باشد شبکورها علاوه برداشتن دریچه در سیاهرگ در سرخرگ‌شان هم چنین دریچه‌هایی دارند.

خفاش لب-لوله‌ای شهدخوار در میان همهٔ پستانداران نسبت به بزرگی اندامش، درازترین زبان را دارد. زبان بلند این شبکور در گرده افشانی و خورد و خوراک او بسیار ضروری است. آن‌ها زبان دراز و باریکشان را در عمق برخی گل‌های کاسه شکل فرو می‌برند و می‌توانند از شهد آن‌ها تغذیه کنند. هنگامی که دیگر نیازی به زبان نیست، زبان جمع می‌شود و به دور خود می‌پیچد و سپس درون قفسهٔ سینه جای می‌گیرد.[۳۴]

رفتار[ویرایش]

بیشتر کوچک‌خفاش‌ها شب‌زی[۳۵] و در هنگام شفق چابک اند. بیشتر آن‌ها برای پیدا کردن جای مناسب برای خواب زمستانی صدها کیلومتر پرواز می‌کنند.[۳۶] برخی از آن‌ها به خواب کاذب می‌روند و در هنگامی که هوا آنقدر گرم است که حشرات در آن فعال اند، آن‌ها هم بیدارند و تغذیه می‌کنند.[۳۷] دسته‌ای از آن‌ها سوراخ می‌کنند یا به غار می‌روند تا در آنجا شش ماه از سال را به خواب زمستانی بروند.[۳۷] شبکورها در هنگام باران کمتر پرواز می‌کنند چون باران در فرایند پژواک یابی آن‌ها اختلال ایجاد می‌کند و آن‌ها نمی‌توانند خوراک خود را پیدا کنند.

زندگی اجتماعی شبکورها متفاوت است برخی از آن‌ها به تنهایی زندگی می‌کنند اما گروهی دیگر همراه با میلیون‌ها شبکور دیگر در غارها زندگی می‌کنند.[۳۸] در برخی گونه‌های شبکورها دیده شده که آن‌ها زندگی اجتماعی شکافت-همجوشی دارند به این معنی که در دوره‌هایی از سال شمار جامعهٔ آن‌ها کم می‌شود و به گروه‌های کوچک تقسیم می‌شوند و به میان درخت‌های تازه می‌روند و گاهی شمار آن‌ها افزایش می‌یابد و از جاهای دیگر به آن‌ها افزوده می‌شود.

پژوهش‌ها نشان داده که خفاش‌ها برای برقراری ارتباط با هم هرگونه صدایی را در آورند. دانشمندان با گوش کردن به صدای خفاش‌ها مفهوم برخی از صداهای آن‌ها را رمزگشایی کرده‌اند و دریافته‌اند که چه رفتاری در برابر چه صدایی انجام می‌شود.[۳۸]

۷۰٪ گونه‌های خفاش، حشره‌خوارند و با کمک پژواک‌یابی شکار خود را پیدا می‌کنند غیر از حشره‌خوارها، دیگر گونه‌ها بیشتر میوه‌خوارند[۳۹] و تنها سه گونه از آن‌ها خون‌خوارند.

گونه‌هایی از شبکور از مهره‌داران تغذیه می‌کنند. خفاش بینی-برگی (Phyllostomidae) از آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی و دو زیرگونهٔ خفاش بولداگ (Noctilionidae)، خوراکشان ماهی است. همچنین دو گونه خفاش وجود دارد که خوراکشان دیگر خفاش‌ها است، این دو گونه عبارتند از: خفاش خون‌آشام دروغین آمریکا و روح‌خفاش از استرالیا.[۳۹] خفاش بزرگ جغدی خفاشی است که در فضای تهی میان درختان زندگی می‌کند و پرندگان کوچک در هوا را شکار می‌کند.

تولید مثل[ویرایش]

بیشتر خفاش‌ها فصل ویژه‌ای برای جفتگیری دارند؛ این فصل برای بیشتر گونه‌های خفاش، بهار است. آن‌ها از هر بار جفتگیری می‌توانند یک تا سه نوزاد به دنیا آورند، شمار بچه‌ها به گونهٔ خفاش و شرایط محیطی مانند میزان دسترسی به غذا و محل بیتوتهٔ آن‌ها بستگی دارد. خفاش ماده تا نزدیک به هنگامهٔ بزرگسالی فرزندانش از آن‌ها پرستاری می‌کند چون خفاش‌های جوان تا هنگامی که بال‌هایشان به طور کامل رشد نکرده باشد نمی‌توانند به تنهایی برای خود به شکار بروند.

خفاش‌های ماده برای زمان‌بندی دوران بارداری و هنگامهٔ زایمان به روش‌های گوناگونی روی می‌آورند. آن‌ها زمان را چنان تنظیم می‌کنند تا هنگام زایمان، توان دسترسی به مواد خوراکی بیش از همیشه باشد البته عامل‌های محیطی دیگر را هم در نظر می‌گیرند. برخی ماده‌ها رویداد لقاح را عقب می‌اندازند به این معنی که برای مدتی، گاهی تا چند ماه پس از جفت‌گیری، سلول مردانه را دست نخورده در بدن خود نگه می‌دارند و در هنگام مناسب آن را با سلول زنانه تماس می‌دهند. در این موارد معمولاً فرایند جفت‌گیری در پاییز انجام می‌شود ولی لقاح تا بهار عقب می‌افتد. دستهٔ دیگر از ماده‌ها، اجازه می‌دهند تا فرایند باروری یا لقاح صورت گیرد اما پس از تشکیل تخم از ادامهٔ رشد و فرایند تقسیم سلولی جلوگیری می‌کنند تا هنگامی که شرایط بیرونی برای رشد و زایمان فراهم شود.[۴۰][۴۱]

دستهٔ سوم به فرایند باروری و تقسیم سلول اجازه می‌دهند اما پیشرفت آن را عقب می‌اندازند تا شرایط بیرون مناسب شود در این دوره مادر باید به این سلول باردار از خون خود خوراک و اکسیژن برساند و آن را زنده نگه دارد. این فرایند ممکن است مدت زیادی طول بکشد.[۴۲] تمام این زمان‌بندی‌ها برای این است که نوزاد زمانی به دنیا آید که میوه و حشره به اندازهٔ کافی موجود است.

نوزاد خفاش بال‌هایی بسیار ضعیف و کوچک دارد و نمی‌تواند از آن‌ها برای پرواز بهره ببرد. کوچک‌خفاش‌های جوان پس از شش تا هشت هفته از مادر خود مستقل می‌شوند درحالی که بزرگ‌خفاش‌ها تا چهار ماهگی همچنان وابسته‌اند.

یک خفاش می‌تواند تا بیش از بیست سال عمر کند اما چون شمار بچه‌هایی که به دنیا می‌آورد اندک است به همین دلیل جمعیت آن‌ها محدود می‌ماند.[۴۳]

شکار، خوراک و آشامیدن[ویرایش]

نوزادان خفاش کاملاً به شیر مادرشان وابسته‌اند[۴۴] اما هنگامی که چند هفته از عمرشان بگذرد انتظار آن می‌رود که بتوانند پرواز کنند و برای خود شکار کنند، در نتیجه پرواز کردن و برطرف کردن تشنگی دست خودشان است.[۴۵]

شکار[ویرایش]

بیشتر خفاش‌ها شب‌زی اند. آن‌ها در طول روز یا خوابند و یا به پاکسازی بدن خود می‌پردازند و در هنگام شب به شکار می‌روند. ابزار مسیریابی و شکار خفاش‌ها در تاریکی تا دههٔ ۱۷۹۰ کاملاً ناشناخته بود تا اینکه کشیش و زیست شناس ایتالیایی لازارو اسپالانزانی به مجموعه آزمایش‌هایی بر روی خفاش‌های کور دست زد. این خفاش‌ها در یک اتاق کاملاً تاریک گذاشت و مسیر آن‌ها را با نخ‌های ابریشمی پُر پیچ و خم کرد. حتی در تاریکی مطلق هم شبکورها راه خود را در آن مسیر پر پیچ و خم پیدا کرده بودند به همین دلیل او نتیجه گرفت که ابزار راه‌یابی شبکورها چیزی غیر از چشمانشان است.

سپس او فرض کرد که شاید خفاش‌ها برای راه‌یابی از گوششان بهره می‌برند برای اثبات این فرضیه گوش شبکورها را با ابزاری بست و آزمون خود را تکرار کرد. او دریافت که خفاش‌ها هنگامی که گوششان بسته‌اند نمی‌توانند با مهارتی که پیشتر از خود نشان داده بودند شکار خود را پیدا کنند و پرواز کنند.

چگونگی راه‌یابی شبکورها با کمک گوششان تا دههٔ ۱۹۳۰ نامعلوم بود تا اینکه دونالد گریفین دانشجوی زیست‌شناسی هاروارد به فرایند پژواک‌یابی پی برد. برداشت او این بود که شبکورها هنگام پرواز از خود صدایی تولید می‌کنند که برای ما قابل شنیدن نیست و تنها خودشان آن را می‌شنوند وقتی این موج‌های صدا با حشره برخورد کرد بازتاب آن به شبکور می‌رسد و آن‌ها را به سوی منبع بازتاب کننده هدایت می‌کند.[۴۵]

خوراک[ویرایش]

خوراک خفاش‌ها عبارت است از: حشره، شهد گل، برخی مهره‌داران و خون.[۴۶] تقریباً سه-چهارم خفاش‌ها در سراسر جهان حشره‌خوارند. حشره‌هایی که خفاش‌ها می‌خورند ممکن است در هوا پرواز کنند یا روی زمین راه بروند. هر خفاش در یک شب می‌تواند به اندازهٔ یک-سوم وزن بدنش حشره بخورد و چندصد حشره در بازهٔ چند ساعت شکار کند. به عبارت دیگر یک دستهٔ هزارتایی از خفاش‌ها می‌تواند چهار تُن (چهار هزار کیلوگرم) حشره را در یک سال شکار کند. اگر خفاش‌ها رو به انقراض روند شمار حشره‌ها بسیار بیشتر از حد خطر می‌شود.[۴۷]

ویتامین C[ویرایش]

در آزمایشی که بر روی ۳۴ گونه شبکور از شش خانوادهٔ مهم آن‌ها، هم حشره‌خوار و هم میوه‌خوار، صورت گرفت، روشن شد که تقریباً همهٔ این خفاش‌ها نمی‌توانند ویتامین سی را در بدن خود نگه دارند. این ناتوانی می‌تواند به یک جد مشترکشان بازگردد و یک جهش باشد.[۴۸]

حشره‌خوارهای پرنده[ویرایش]

مشاهدهٔ یک شبکور در حال گرفتن و خوردن یک حشره بسیار کار دشواری است. این کار آنقدر تند انجام می‌شود که آنچه با چشم معمولی دیده می‌شود فقط تغییر مسیر ناگهانی خفاش در هنگام پرواز و سپس ادامهٔ راهش است. فردریک وبستر در سال ۱۹۵۰ دوربینی با توان گرفتن هزار عکس در یک ثانیه ساخت که با آن می‌شد خفاش را در هنگام گرفتن شکارش دید. عکس‌های این دوربین دقیق ترین تصویر ممکن از شکار حشره توسط خفاش را بدست آورده بود.[۴۵] گاهی شبکور حشره را در آسمان هنگام پرواز با دهانش می‌گیرد. گاهی هم آن را در میان پوست کشیده شده روی دم و بال‌هایش به دام می‌اندازد.[۴۴] به این حالت «تور حشره» می گوییم خفاش پس از اینکه حشره را گرفت آن را به لانه اش می‌برد و با کمک دُمش نمی‌گذارد حشره‌ها بیرون بیفتند و سپس آن‌ها را می‌خورد.[۴۶]

خوشه‌چین‌ها[ویرایش]

این گونه از شبکورها معمولاً در ارتفاع کم پرواز می‌کنند و شکار خود را با دندان می‌گیرند سپس آن را به جای امن و بلندی در نزدیکی می‌برند و می‌خورند. عموماً این گونه از پژواک‌یابی برای پیدا کردن شکارش استفاده نمی‌کند بلکه از روی صدایی که از حشره می‌شنود آن را پیدا می‌کند. برخی از این شبکورها صدایی ویژهٔ خود دارند ولی می‌توان گفت که همهٔ آن‌ها هنگام پرواز و رفتن از جایی به جای دیگر از خود صدا در می‌آورند.[۴۴]

میوه‌خوارها و شهدخوارها[ویرایش]

هم در میان بزرگ‌خفاش‌ها و هم کوچک‌خفاش‌ها گونه‌هایی یافت می‌شود که از میوه‌ها تغذیه می‌کنند. این شبکورها آب میوه‌های شیرین را می‌خورند و دانه‌های آن‌ها را پراکنده می‌کنند. میوهٔ مورد علاقهٔ شبکورها باید گوشت‌دار و شیرین باشد اما دلیلی ندارد که رنگ‌های پررنگ داشته باشد یا بودار باشد.

شکار مهره‌داران[ویرایش]

دستهٔ کوچکی از شبکورها جانوران مهره‌دار دیگر را می‌خورند و به عنوان خفاش‌های گوشتخوار شناخته می‌شوند.[۴۴] خوراک این شبکورها حیوانات گوناگون است اما بیشتر آن‌ها به سراغ قورباغه، مارمولک، پرنده و گاهی دیگر خفاش‌ها می‌روند.[۴۷] برای نمونه‌ای گونه‌ای از شبکورها مهارت ویژه‌ای در شکار قورباغه دارد. این گونه، دسته‌های بزرگ قورباغه را شناسایی می‌کند و هنگامی که قورباغه‌ها برای جفت‌یابی همدیگر را صدا می‌کنند صدای آن‌ها را از دیگر صداها تشخیص می‌دهد، صدا را دنبال می‌کنند تا به منبع آن برسند سپس با دندان‌های تیز خود قورباغه را از روی آب شکار می‌کنند.[۴۴] نمونهٔ دیگر یک بزرگ‌خفاش درختی است که در فضاهای تهی درختان زندگی می‌کند و پرندگان را از ناحیهٔ بال شکار می‌کند.

گونه‌هایی از شبکور هم ماهی شکار می‌کنند. این گونه تقریباً در همه جای قاره‌ها پیدا می‌شود آن‌ها با کمک پژواک‌یابی موج‌ها و حرکت‌های کوچک در سطح آب را شناسایی می‌کنند و با کمک آن، ماهی را پیدا می‌کنند. آن‌ها برای شکار در حد چند اینچ بیشتر در آب فرو نمی‌روند و با کشیده کردن پنجه‌های پاهای پشتی خود ماهی را به چنگ می‌آورند و از آب بیرون می‌کشند سپس ماهی را به قرارگاه خود می‌برند و می‌خورند.[۴۴]

خون‌خوارها[ویرایش]

سه گونه از شبکورها تنها از خون تغذیه می‌کنند. در این حالت به خوراک آن‌ها خون‌خوراکی گفته می‌شود. این سه گونه عبارتند ازخفاش خون‌آشام معمولی، خون‌آشام بال‌سفید و خون‌آشام پاپشمی (پامویی). خون‌آشام معمولی بیشتر خون پستانداران را می‌مکد درحالی که خون‌آشام پاپشمی و بال‌سفید خون پرندگان را می‌مکند.[۴۹]

آشامیدن[ویرایش]

در سال ۱۹۶۰ فردریک وبستر دوربینی ساخت که می‌توانست ۱۰۰۰ عکس در ثانیه بگیرد. او با کمک این دوربین دریافت که شبکورها چگونه آب می‌نوشند. برخی شبکورها برای نوشیدن آب به سوی آن پرواز می‌کنند و تقریباً با سطح آب مماس می‌شوند و سپس با دهان خود چند قطره از آب بر می‌دارند. آن‌ها آنقدر این کار را تکرار می‌کنند تا سیراب شوند. شبکورها در پروازشان به سوی آب دقیق عمل می‌کنند و تقریباً هرگز اشتباه نمی‌کنند.[۴۵] گونه‌های دیگر آن‌ها مانند روباه پرنده و خفاش میوه‌خوار خیلی با دقت بدن خود را با سطح آب تماس می‌دهند سپس به خشکی می‌روند و قطره‌های آب چسبیده به خزهای سینه‌شان را جدا می‌کنند و می‌نوشند.[۵۰]

نتیجهٔ خوراک[ویرایش]

سرگین خفاش یا کود مرغی سرشار از مواد مغذی است و کشاورزان از آن برای بهبود محصولات کشاورزی شان استفاده می‌کنند. در جریان جنگ داخلی آمریکا از سرگین خفاش در ساخت باروت بهره برده می‌شد.[۴۷]

برخی گونه‌ها برای دوام آوردن در دوران چند ماه خواب زمستانی معدن‌های بزرگی از چربی بدن می‌سازند تا هم عایق باشد و هم برای سوخت بدن مناسب.[۴۵]

تلاش‌های حفاظتی[ویرایش]

تلاش‌های بسیاری صورت گرفته تا رفتار شبکورها بیشتر درک شود و مردم آن‌ها را بیشتر بشناسند این جانور نقش مهمی در کنترل شمار حشرات و کاهش آلودگی دارد. همچنین در کشورهایی مانند بریتانیا برای اهمیت بیشتر به این جانور اگر کسی آن‌ها را آزار دهد یا لانه‌شان را خراب کند فرد را جریمه می‌کنند. در مالزی و ساراواک هم خفاش در پوشش جانورهای حفاظت شده است.

آستین تگزاس خانهٔ تابستانی خفاش‌های شهری آمریکای شمالی است. برآورد می‌شود که در این منظقه ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ خفاش هر شب ۱۰٬۰۰۰ تا ۳۰٬۰۰۰ پوند حشره شکار می‌کنند سالانه ۱۰۰٬۰۰۰ گردشگر برای تماشای پرواز شبانهٔ خفاش‌ها به این منطقه می‌آیند.

گونه‌ها[ویرایش]

در میان پستانداران خفاش از موشها ۱۷۰۰ گونه کمتر دارد. خفاش‌ها در تمامی جهان پراکنده‌اند که بیش از ۲۰۰ گونه در آفریقاو ماداگاسکار هستند بیش از ۳۰۰ گونه در آمریکای جنوبی و آمریکای مرکزی زندگی می‌کنند و به همین اندازه در جنب شرقی آسیا٬استرالیا نیز دیده می‌شوند بیش از ۴۰ گونه نیز درآمریکای شمالی٬اروپا نیز دیده می‌شوند.[۵۱]

برخی از انواع خفاش ها:

·         خفاش دابنتن

·         خفاش میوه‌خوار مصری

·         خفاش خون‌آشام

·         روباه پرنده

·         خفاش میوه خوار

·         خفاش نپالی

·         خفاش نعل اسبی بخارائی

·         خفاش نعل اسبی بزرگ

·         خفاش نعل اسبی مدیترانه ای

·         خفاش نعل اسبی مهلی

·         خفاش دم موشی کوچک

·         خفاش دو رنگ (خفاش ساوی)

·         خفاش زرد (خفاش بتا)

·         خفاش سبیل دار

·         خفاش سروتین

·         خفاش سندی

·         خفاش شائوب

·         خفاش شمالی

·         خفاش عمانی

·         خفاش قره قوم

·         خفاش گوش بلند

·         خفاش گوش پهن

·         خفاش گوش پیکانی

·         خفاش ارس (خفاش ناترر)

·         خفاش انگشت دراز

·         خفاش بال بلند

·         خفاش بال سفید (خفاش کول)

·         خفاش برفکی

·         خفاش بکشتاین

·         خفاش بینی برگه ای ایرانی

·         خفاش بینی برگه ای سه دندانه

·         خفاش پی پیس ترل کوچک

·         خفاش جنگلی بزرگ (خفاش نکتیول بزرگ)

·         خفاش جنگلی معمولی (خفاش نکتیول)

·         خفاش جنگلی کوچک

·         خفاش حنائی (خفاش ژفروا)

·         خفاش دم آزاد اروپایی

·         خفاش دم آزاد مصری

·         خفاش دم موشی بزرگ

·         خفاش دم موشی مسقطی

مسیریابی خفاش‌ها[ویرایش]

تقریباً هیچ چیز نمی‌تواند از دید خفاشها فرار کند. گوشهای بزرگ آنها می‌تواند علایمی را که منعکس می‌شود بخوبی جذب کند. خفاشها حتی می‌توانند اشیایی را که به نازکی مو هستند، تشخیص دهند. فناوری هیچ هواپیمای بی سرو صدایی نمی‌تواند به پیچیدگی خفاشها باشد.

آنها شبها سریع و آهسته پایین می‌آیند، با چشمانشان حشرات خوابیده را در جای خود پیدا می‌کنند و با گوشهای بزرگشان می‌توانند حتی صدای بهم خوردن آرواره‌های یک لارو پروانه را بشنوند.

این حیوانات در تاریکترین شبها حواس خود را فعال می‌کنند. صدای خفاش از طریق بینی با بسامد بالا و شدت کم توسط انقباض ماهیچه‌های حلق ایجاد می‌شود. بعد از این که امواج صدا با صید برخورد کرد، بازتاب پیدا می‌کند. این بازتابش توسط گوشهای خفاش گرفته می‌شود. تنها در آمریکای شمالی ۴۴ نوع خفاش وجود دارد که بسیاری از جانورشناسان تاکید بر منفعت این پستانداران از زندگی بشر دارند، زیرا آنها به مقدار زیادی از حشرات موذی تغذیه می‌کنند، حشراتی که هر سال میلیاردها دلار به کشاورزان و جنگلبانان ضرر می‌رسانند.

خفاشها همچنین در گرده‌افشانی گیاهان شرکت می‌کنند و باعث پخش و انتشار بذرها می‌شوند. بخصوص این نقش مهم آنها در جنگلهای بارانی بین گیاهان گوناگون وحشی مانند موز، انبه، بادام هندی، خرما و انجیر کاملاً مشهود است.

یک نوع کاکتوس که مکزیکی‌ها از آن نوشابه تهیه می‌کنند، به طور طبیعی تنها یک بذر از ۳۰۰۰ بذر خود را آزاد می‌کند و اگر نقش مهم خفاشها در این میان نبود، این گونه گیاهی به سمت انقراض پیش می‌رفت.

فضولات دفع شده از خفاشها نیز در تنظیم زیستبوم (اکوسیستم) نقش بسیار مهمی دارند؛ چون این مواد شامل باکتری‌هایی هستند که می‌توانند مواد سمی را از زباله‌ها و شوینده‌ها جدا کنند.

از جنبه پزشکی هم می‌توان گفت؛ خفاشها خیلی دقیق خود را تمیز می‌کنند و یکی از تمیزترین حیوانات بوده و در برابر بیماریهای گوناگون پایدار هستند. ضمن این که پادزیست تولید می‌کنند و از موادضدانعقاد خون که در بزاق گونه‌های خون آشام وجود دارد، می‌توان برای درمان بیماری‌های قلبی استفاده کرد. یک جانورشناس آمریکایی در سال ۱۹۶۸ پژوهش و بررسی خود را روی خفاشها آغاز کرد و کوشید باور مردم را نسبت به خفاشها تغییر دهد.

به پای هزاران خفاش بند مخصوص زد و مهاجرت آنها را بررسی کرد. کشاورزان آمریکایی بتازگی متوجه مفیدبودن خفاشها در نزدیکی مزرعه خودشان شده‌اند. هر خفاش به تنهایی می‌تواند ۶۰۰ پشه را در یک ساعت شکار کند و گروه‌های بزرگ این جاندار قادر هستند تا میلیونها حشره را در طول شبانه روز بخورند. این حشرات شامل تعداد بیشماری از سوسک‌ها، پروانه‌ها و موریانه‌ها می‌شوند که زیان‌های هنگفتی به اقتصاد هر کشور می‌زنند و به علاوه پشه‌های موجود در منازل را نیز از بین می‌برند. یک دسته ۱۵۰ تایی خفاش بزرگ قهوه‌ای می‌توانند سوسک‌های خیار را در طول تابستان در سطح کشتزار از بین ببرند و در نتیجه از رشد ۱۸ میلیون لاروی که به ریشه‌ها صدمه می‌زنند جلوگیری کنند.

این آفت به تنهایی یک میلیارد دلار در سال به کشاورزان آمریکایی خسارت می‌زند. باتأسیس بی.سی.آی «حفاظت بین‌المللی از خفاشها» و اعلام منافع آنها از سال ۱۹۸۲ تصورات مردم نسبت به خفاشها تغییر کرده و بهبود یافته‌است. بسیاری از افسانه‌ها در مورد کور بودن خفاشها و یا هار و دیوانه بودن آنها اغراق آمیز هستند.

آنها تنها برای دفاع از خود ممکن است مانند هر حیوان وحشی دیگری گاز بگیرند و این حیوان را فقط افراد خیلی ماهر می‌توانند صید کنند و از آنجا که آگاهی پژوهشگران درباره خفاشها زیاد شده و طبیعت استفاده زیادی از آنها می‌برد، این امر باعث حفاظت از آنها شده‌است.

امروزه مردم آمریکا گونه‌های مختلفی از گونه‌های خفاشها را در غارها و معادن متروکه نگهداری می‌کنند. خفاشها بسیار حساس هستند و با کوچک‌ترین اذیت و آزاری از بین می‌روند. بیشتر خفاشها غارها را برای خواب زمستانی خود از شهریور تا اردیبهشت انتخاب می‌کنند.

بسیاری از آنها بچه‌های خود را در طول تابستان در همین مکانها بزرگ می‌کنند. تولیدمثل خفاشها در مقایسه با پستانداران کوچک دیگر بسیار کمتر است، بیشتر ماده‌ها فقط یک بار در سال یک بچه به دنیا می‌آورند.

در زمستان حتی کاوشگران بی آزار هم باعث بیدار شدن آنها از خواب زمستانی می‌شوند و هر دفعه که آنها از خواب بیدار شوند چربی ذخیره شده در عرض ۲ ماه خود را از دست می‌دهند.

بنابراین ممکن است تا بهار دوام نیاورند. هنگام شیر دادن، مادرها و نوزادان دور هم جمع می‌شوند و با تشکیل گروه بزرگی، هوای غار را با حرارت بدنشان گرم می‌کنند. امروزه فضای حیاتی خفاشها کاهش پیدا کرده‌است و آنها مجبور شده‌اند از پناهگاه طبیعی خود به فضاهای مصنوعی دیگر رانده شوند.

در حدود ۱۰ درصد معادن موجود در غرب آمریکا گروههای مهم خفاشها زندگی می‌کنند و برای معادنی که در شمال و شرق این کشور هستند این مقادیر به مراتب بیشتر است. حفاظت از خفاشها اغلب ساده تر و کم خرج تر از حفاظت از دیگر حیوانات است. خفاشها نیاز به توجه خاص دارند که البته تأمین این نیاز آنها خیلی سخت است، طبق مطالعات انجام شده توسط دانشگاه شیکاگو، دولت حدود ۵میلیون دلار برای حفاظت از یک پلنگ در فلوریدا، ۱۸۴ هزار دلار برای خرس و بیشتر از ۱/۵ میلیون دلار برای کرکس کالیفرنیایی خرج می‌کند و این در حالی است که در مورد خفاش خاکستری که در حال انقراض است این بودجه کمتر از ۳دلار بوده‌است.

اما با توجه به ارزش بومشناختی و اقتصادی این پستاندار، منبع سرمایه گذاری خوبی برای امور کشاورزی خواهد بود. مردم شهر ۱۳۰۰۰ نفری آستین تگزاس که در دهه گذشته از خفاشها ترس داشتند اکنون از اعضای پروپا قرص انجمن بی.سی.آی شده‌اند و بتازگی غار براکن که در فاصله ۶۰مایلی این شهر است را خریداری کرده‌اند تا بتوانند از ۲۰ میلیون خفاش دم آزاد مکزیک که بزرگ‌ترین کلونی خفاشها هستند، محافظت کنند.

این خفاشها ۲۵۰ تن حشره را در هر شب می‌خورند. ضمناً کشاورزان با ساختن آشیانه خفاش در کشتزارها توانسته‌اند احتیاج خود را نسبت به حشره کش‌ها کم کنند. زمانی محصولات ذرت توسط کرمهای ذرت آفت زده می‌شدند که حدود یک الی ۴ لارو پروانه در هر خوشه بود؛ اما در چند سال اخیر وجود کلونی‌های خفاشها آفت در کشتزارهای ذرت را بسیار کم کرده‌است.

این کلونی‌ها یکی از عوامل مهم جذب گردشگر در این منطقه به شمار می‌آید. پرواز گروه گروه خفاشها در تاریکی مایه شادی مردم که در رستوران‌ها جمع شده و منتظر تماشای پرواز خفاشها هستند می‌شود.

گروه‌های پژوهشی ویژه‌ای هم وجود دارند تا به وسیله دستگاه‌های مختلف بتوانند صدا و امواج خفاشها را دریافت کنند. وقتی این دستگاه‌ها علامت می‌دهند، تماشاچیان با دقت به آسمان نگاه می‌کنند، چون می‌دانند خفاشها به پرواز درآمده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
navid farajian

کوسه ببری

کوسه ببری یا ببر کوسه یک کوسه شکارچی بزرگ است که می‌تواند به درازای ۵ متر برسد و وزنش در گونه بالغ حدود ۱۵۶۰ کیلو است.این کوسه در دوران بلوغ معمولاً ۲ تا ۳ متر است.این جانور در بسیاری از اقیانوس‌های گرمسیری و معتدل جهان یافت می‌شود.به ویژه در پیرامون جزایر اقیانوس آرام وجود دارند.این کوسه به صورت تکی زندگی می‌کنند و معمولاً شب زی است.نام این کوسه از نوارهای پهنی که روی بدن این کوسه است ، گرفته شده که در گونه بالغ آن به تدریج محو می‌شود.

کوسه ببری یک شکارچی شناخته شده برای گستره وسیعی از جانوران است.این کوسه معمولاً از ماهی‌ها، فک‌ها، پرندگان کوسه‌های کوچکتر، ماهی مرکب، لاکپشت‌ها و دلفین‌ها تغذیه می‌کند.ببر کوسه‌هایی با اشیایی از ساخته‌های دست انسان مانند تکه‌های لاستیک کهنه یا پلاک وسیله نقلیه در شکمشان پیدا شده‌اند.

ممکن است این کوسه‌ها به سادگی از نوارهای سیاه رنگ بدنشان شناخته شوند.باله بالایی آنان به طور مشخص نزدیک به باله عقبی آنان است.امکان دارد آنان با انسان‌ها در صخره‌های دریایی کم عمق، کانال‌ها و یا بنادر روبرو بشوند.

پس از کوسه بزرگ سفید این کوسه بیشترین آمار حمله به انسان را دارد.این کوسه همراه با کوسه بزرگ سفید، کوسه آبی و کوسه پوزه سفید اقیانوسی از خطرناک‌ترین کوسه‌ها برای انسان محسوب می‌شوند.

کوسه ببری یا ببر کوسه یک کوسه شکارچی بزرگ است که می‌تواند به درازای ۵ متر برسد و وزنش در گونه بالغ حدود ۱۵۶۰ کیلو است.این کوسه در دوران بلوغ معمولاً ۲ تا ۳ متر است.این جانور در بسیاری از اقیانوس‌های گرمسیری و معتدل جهان یافت می‌شود.به ویژه در پیرامون جزایر اقیانوس آرام وجود دارند.این کوسه به صورت تکی زندگی می‌کنند و معمولاً شب زی است.نام این کوسه از نوارهای پهنی که روی بدن این کوسه است ، گرفته شده که در گونه بالغ آن به تدریج محو می‌شود.

کوسه ببری یک شکارچی شناخته شده برای گستره وسیعی از جانوران است.این کوسه معمولاً از ماهی‌ها، فک‌ها، پرندگان کوسه‌های کوچکتر، ماهی مرکب، لاکپشت‌ها و دلفین‌ها تغذیه می‌کند.ببر کوسه‌هایی با اشیایی از ساخته‌های دست انسان مانند تکه‌های لاستیک کهنه یا پلاک وسیله نقلیه در شکمشان پیدا شده‌اند.

ممکن است این کوسه‌ها به سادگی از نوارهای سیاه رنگ بدنشان شناخته شوند.باله بالایی آنان به طور مشخص نزدیک به باله عقبی آنان است.امکان دارد آنان با انسان‌ها در صخره‌های دریایی کم عمق، کانال‌ها و یا بنادر روبرو بشوند.

پس از کوسه بزرگ سفید این کوسه بیشترین آمار حمله به انسان را دارد.این کوسه همراه با کوسه بزرگ سفید، کوسه آبی و کوسه پوزه سفید اقیانوسی از خطرناک‌ترین کوسه‌ها برای انسان محسوب می‌شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
navid farajian

خرس قطبی

خرس قطبی خرس بزرگی است که معمولاً در قطب شمال زندگی می‌کند. این خرس معمولاً به عنوان خرس سفید یا خرس شمالی نیز شناخته می‌شود. با توجه به گرم شدن زمین این موجودات در حال از بین رفتن هستند.

                                                                                

یک خرس قطبی

                                                                 

خرس قطبی فقط در قطب شمال زندگی می‌کند و بیشتر عمرش را روی یخهای شناور می گذراند. این حیوان بزرگترین جانور گوشتخوار خشکی و بزرگترین عضو خانواده خرسهاست و با سرمای اقیانوس منجمد شمالی به خوبی سازگار شده است. این حیوان بین ۴ تا ۸ سالگی بالغ و آماده تولید مثل می‌شود و هر بار یک تا سه توله به دنیا می‌آورد و ۲۵ تا ۳۰ سال عمر می‌کند.

غذای خرس را بیشتر، خوکهای دریایی تشکیل می‌دهند. اما گاهی پستانداران دیگر، تخم پرندگان، لاشه‌های افتاده بر ساحل و سبزیها را نیز می‌خورد. بویایی خرس قطبی بسیار قوی است به طوری که می‌تواند بوی لاشه نهنگ یا خوک مرده را از ۳۰ کیلومتری احساس کند.

رنگ خرس قطبی، سفید شیری است و بینی و دهان و چشمانش سیاه هستند. در یک روز آفتابی با یک دوربین معمولی از فاصله ۱۰ کیلومتری می‌توان بینی او را دید و اگر او را در جایی غیر از قطب نگهداری کنند، رنگ موهایش کم کم خاکستری می‌شود. خرس قطبی نرِ بالغ حدود ۲۶۰ سانتیمتر قد و ۴۵۰ کیلوگرم وزن، و ماده آن حدود دو متر قد و ۲۵۰ کیلوگرم وزن دارد. جالب این است که تولهٔ او هنگام تولد چندان بزرگتر از یک موش صحرایی نیست و فقط حدود نیم کیلوگرم وزن دارد. توله‌های خرس قطبی دندان ندارند و پوستشان بدون مو است و به مراقبت مداوم مادرشان نیازمندند. آنها پس از سه ماه که برای نخستین بار از لانه‌شان بیرون می‌آیند حدود ۱۳ کیلوگرم وزن پیدا کرده‌اند. شیر خرس قطبی ۹ برابر از شیر گاو چربتر است و سبب رشد سریع توله‌ها می‌شود.

خرس قطبی شناگر ماهری است و می‌تواند با سرعت ۱۰ کیلومتر در ساعت شنا کند. موهای میان تهی خرس قطبی او را در شنا کردن و همین طور در برابر سرمای قطب کمک می‌کند. خرس قطبی در شکار خوک آبی مهارت خاصی دارد. او می‌گردد و سوراخی را که خوک برای رفتن به داخل آب روی یخ ایجاد کرده پیدا می‌کند و بعد با حوصله منتظر می‌ماند تا خوک برای نفس کشیدن به سوراخ برگردد. در این موقع به راحتی او را شکار می‌کند. لازم به ذکر است که بومیان قطب شمال از پوست و گوشت خرس قطبی استفاده می‌کنند

 

خرس قطبی (راست) در کارت یادبود جانوران شگونه (خوش‌یُمن) بازی‌های المپیک زمستانی ۲۰۱۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
navid farajian

دوتیرکی

دیپلودوکوس یا دوتیرکی یک سرده از یکی از انواع دایناسورهای سوسمارپای گیاه‌خوار بود[۵] که فسیل آن برای اولین بار توسط ویلیستون در سال ۱۸۷۷میلادی) )کشف گردید. نام این دایناسور از دو واژه یونانی دیپلو به معنی دوتایی و دکس به معنی تیرک است و این اسم از استخوان دوشاخه‌ای زیر دم این حیوان گرفته شده است. نخست تصور بر این بود که این نوع استخوان‌بندی در این گونه خاص یعنی دیپلودکس بی‌نظیر است. اما بعداً در دیگر اعضای خانواده دیپلوسوریدها و حتی غیر دیپلوسوریدها مانند مامنچیسور نیز یافت شد.

این دایناسور در غرب قاره آمریکای شمالی و در پایان دوره ژوراسیک زیست می‌کرد. دیپلودوکوس به راحتی میان دایناسورهای هم شکل خود که دارای گردن و دم دراز و چهار پای تنومند هستند، قابل شناسایی است. سال‌های بسیار زیادی به عنوان بلندترین دایناسور شناخته می‌شد. اندازه بزرگش مانع شکار شدنش توسط درندگانی مثل آلوسور و سراتوسور می‌شده است. بقایای فسیل این دایناسورها با دیپلودوکوس در یک لایه پیدا شده است که نشان می‌دهد آنها در یک زمان زندگی می‌کردند.

دیپلودوکوس یکی از شناخته شده‌ترین سوسمارپایان (ساروپودها) می‌باشد که یک چهارپای گردن دراز با یک دم شلاق مانند می‌باشد. پاهای جلویی به صورت بسیار جژسی کوتاه‌تر از پاهای عقبی بودند که باعث یک وضعیت افقی در حیوان می‌شده است. دم و گردن درزا جانور همراه با چهار پای تنومند به طور خودبه‌خود باعث مقایسه دیپلودکس با یک پل معلق می‌شود. در واقع این دایناسور بلندترین دایناسور شناخته شده با یک اسکلت کامل است. بخشی از تحقیقات دکتر هالوروم طول این دایناسور را بلندتر فرض کرده است اما هنوز به میزانی که قبلاً تصور می‌شد نرسیده است. برای اولین بار در سال ۱۹۹۱ دیوید ژیلت طول این دایناسور را بیشتر از ۳۰ متر تخمین زد که این طول دیپلودوکوس را بلندترین دایناسور می‌کرد (البته بجز دایناسورهایی که فسیلشان ناقص بدست آمده و ممکن است طولشان بیشتر بوده باشد مثل آمپیوکولیاس). برخی تخمین‌ها وزنش را تا ۳۰ تن برآورد می‌کردند (بیشتر فقط ۳۰ تن(

                    اندازه دیپلودکس نسبت به انسان

جمجمه حیوان خیلی کوچک بوده نسبت به اندازه حیوان که می‌توانسته به ۲۸ متر برسد با گردنی بیشتر از ۶ متر. دیپلودکس داریا دندان‌های میخ مانندی بود که به سمت جلو متمایل شده بودند و فقط در قسمت جلویی آرواره وجود داشتند. جای مغز کوچک بود و گردن دارای حداقل ۱۵ مهره بوده است و حالا اعتقاد بر آن است که گردن به موازات زمین قرار گرفته بوده و نمی‌توانسته زیاد به شکل عمودی بالا برود. تخمین‌های جدید که همگانی است وزنش را بین ۱۰ تا ۱۶ تن تخمین می‌زند که شامل تخمین‌های مانند ۱۰ تن، ۱۱.۵ تن، ۱۲.۷ تن و ۱۶ تن.


             جمجمه دیپلودکس

دیپلودکس دم بلندی داشت و تقریباً ۸۰ مهره در دمش داشت که این رقم دوبرابر برخی ساروپودهای قدیمی‌تر مثل شانوسور با ۴۳ مهره و ساروپودهای هم‌دوره‌اش مانند ماکروناری‌ها (از قبیل کاماراسور با ۵۳ مهره) بود. گمانه‌زنی‌ها در مورد این است که این دم یک وسیله دفاعی بوده یا یک وسیله برای تولید صدا. شاید دم وسیله‌ای برای حفظ تعادل گردن بلند بوده است. استخوان‌ها قسمت میانی دم حیوان به صورت دوشاخه است (شکلی که نام این دایناسور هم از آن گرفته شده). آنها ممکن است که از ستون مهرها محافظت می‌کردند یا ممکن است از رگ‌های خونی در مقابل فشارهایی که دم سنگین حیوان در برخورد با زمین داشته حفاظت می‌کردند. این حالت دو شاخه‌ای استخوان‌ها در برخی حیوانات وابسته به دوتیرکی‌ها نیز دیده شده.
مانند سایر ساروپودها، دیپلودکس دارای پاهای جلویی بسیار متفاوتی بود. پنجه این دایناسور نسبت به سایر ساروپودها بزرگتر بود و ویژه یک کار مخصوص ناشناخته بوده است.


مهره های دم و شکل دوتیرکی استخوان‌ها آن در موزه تاریخ طبیعت لندن

مطالعه‌ای این فرضیه را مطرح کرد که به خاطر محل قرار گرفتن حفره بینی این جانور آبزی بوده است. رفتارهای جانوران آبزی معمولاً در ساروپودهای دیگر مثل براچیوسور و آپاتوسور نشان داده شده است. اما پژوهشی در سال ۱۹۵۱ نشان داد که ساروپودها احتمالاً به خاطر فشار زیادی که آب به قفسه سینه‌اشان می‌آورده، نمی‌توانستند هنگامی که در آب غوطه‌ورند نفس بکشند. از سال ۱۹۷۰ به بعد نظریه‌های عمومی بر این استوار است که ساروپودها حیواناتی خشکی زی بودند که از برگ درختان تغذیه می‌کردند. تئوری اخیراً عنوان شده است که ممکن است آنها در محل‌های نزدیک به ساحل زیست می‌کردند.

آنها احتمالاً می‌توانستند به کمک دمشان بر روی دو پای خود بایستند و از برگهای تا محدوده ۱۰ متر در درختان تغذیه کنند. محدوده حرکت گردن نیز به آنها اجازه می‌داده از روی زمین نیز تغذیه کنند. یک پژوهش نیز بر روی اینکه آیا دیپلودوکوس‌ها می‌توانستند از گیاهان درون آب و کناره رودخانه‌ها نیز تغذیه بکنند صورت گرفته است. این عقیده با اندازه دست و پاها تقویت می‌شود. علاوه بر این ممکن است دندان‌های میخ مانند این دایناسور برای خوردن گیاهان نرم آبزی بکار می‌رفته است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
navid farajian

عیدتان مبارک

دریافت

عیدتان مبارک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
navid farajian

مرغ عشق

مرغ عشق پرنده ایست اهلی از نژاد طوطی. وطن اصلی این پرنده همچون بسیاری از طوطی سانان دیگر، سرزمین استرالیا است.

تاریخچه

مرغ عشق برای اولین بار در اواخر سال ۱۷۰۰ میلادی به صورت گله های وحشی در استرالیا مشاهده شد که تعداد افراد این گله¬ها به هزاران قطعه می¬رسید. نام انگلیسی مرغ عشق «بجایر» از کلمه بومی budgerijour گرفته شده است که این لغت در زبان بومیان استرالیا به معنی «غذای خوب» می باشد و شاید علت این تسمیه بدان جهت بوده است که وجود این پرنده در منطقه ای دلیل وفور نعمت و غذای فراوان در آن منطقه بوده است، زیرا که این پرنده در شرایط مناسب غذایی به شدت زاد و ولد نموده و گله¬های بزرگی به وجود می¬آورد. این پرنده برای اولین بار در سال ۱۸۰۵ توسط «جورج شاو» مدیر جانور شناسی موزه طبیعی بریتانیا شناسایی شد و در سال ۱۸۳۲ طبیعی دان « موزه لینه» که «یوهان واگلر» نام داشت توضیحاتی در باره مرغ عشق منتشر کرد. در سال ۱۸۴۰میلادی، زیست شناسی به نام «جان گولد» این پرنده را از استرالیا خارج کرد و به انگلستان برد. موج تقاضا برای این پرنده موجب شد تا کشتی‌های زیادی دست به کار انتقال این پرندگان به اروپا، مخصوصاً انگلستان، هلند و بلژیک بزنند. کشتی‌ها مرغ عشق‌ها را در دسته‌های چند ده هزارتایی حمل می‌کردند. در طول سفر چند هفته‌ای، فقط تعداد اندکی از آنان سالم به اروپا می‌رسیدند. به زودی این پرنده اهلی شد و از طریق انگلستان به تمام دنیا منتقل شد. در سال ۱۸۴۶ برای اولین بار وارد کشور فرانسه شد و هشت سال بعد یعنی در سال ۱۸۵۴ طبیعی دان فرانسوی «جان دلون» مقاله¬ای در خصوص تکثیر، تغذیه و نگهداری مرغ عشق منتشر کرد. در سال ۱۸۵۹ نویسنده آلمانی «کارل بوله» در نشریه پرنده شناسی آلمان مقاله مفصلی در باره مرغ عشق منتشر کرد. از نوشته های «بوله» چنین بر می آید که مرغ عشق در آن زمان در تمامی شهرهای بزرگ آلمان به عنوان حیوان خانگی رایج بوده است و بنا به گفته او مرغ عشق برای اولین بار در سال ۱۸۵۵ درشهر برلین آلمان توسط «گرفین شورین» تکثیر یافت. مرغ عشق از سال ۱۸۶۰ به بعد در تمامی باغ وحش¬های آلمان وجود داشته و با موفقیت تکثیر و پرورش یافته است. طی ۵۰ سال، واحد¬های عظیم تجاری به وجود آمدند که هزاران قطعه از این پرنده کوچک را برای دوستداران پرندگان زینتی تکثیر می¬کردند. در اواخر قرن نوزدهم واردات مرغ عشق به ارقام غیر قابل تصوری رسید. بنابر نوشته های «دبراسای» تنها در سال ۱۸۹۴ واردات پرندگان زنده به بنادر فرانسه بالغ بر یک میلیون و دویست هزار قطعه بوده که در آن، واردات مستقیم به انگلستان و آلمان منعکس نشده است.

مشخصات

مرغ عشق در حالت کلی می توان به ۲گروه هلندی وساده تقسیم کرد که نژاد هلندی آن دو برابر بزرگتر از نژاد معمولی آن است که معمولاً درکشورانگلستان نگهداری شده ودرایران هم موجود است ومرغ عشق اهلی، اندکی از همنوعان وحشی خود بزرگ‌تر است. طول بدن این پرنده بین ۱۶ تا ۲۰ سانتیمتر می‌باشد. عمر انواع وحشی آن ۱۰ تا ۱۴ سال و عمر نوع اهلی آن اغلب کمتر از ۵ سال است. البته در میان مرغ عشقهای اهلی گاه عمر ۱۱ ساله نیز مشاهده شده‌است.
رنگ طبیعی این حیوان سبز چمنی می‌باشد انتهای پشت ٬سینه و شکم سبز می‌باشد.پشت سر ٬بالای شانه و روی بالها زرد همراه با خطهای سیاهی به صورت موجی می‌باشد.دو پر بزرگ از میان دمش بیرون آمده که آبی تیره‌اند.پرهای دم سبز بوده و دارای نوار زردی می‌باشد.صورت مرغ عشق تا گلو زرد روشن است و در انتهای صورتش لکه‌های بنفشی که ریش نامیده می‌شود وجود دارد.پلکها بسیار نازک هستند و از سمت پاین به بالا جمع می‌شوند.نوکش مانند طوطی سانان است و نوک پایینی کوچکتر از بالایی می‌باشد.

تعیین جنسیت نر وماده

برای فهمیدن جنس نر و ماده این حیوان بهترین گزینه توجه به پوستی که در بالای منقار قرار دارد و سوراخهای بینی در آن هستند٬می‌باشد.در نوع نر رنگ این پوست آبی تیره‌است اما در نوع ماده آبی روشن ٬قهوه‌ای یا متمایل به قهوه‌ای است.رنگ آبی این پوست در نوع نر همواره مشخص است هرچند در نرها مریض این رنگ مات می‌شود و در نرهای مسن قهوه‌ای شده و ترکهایی در آن دیده می‌شود.اما رنگ این پوست در ماده‌ها متغیر است در موقع تخم گذاری و در جوانی صاف و روشن تر است و پس از این مدت تیره تر و چروک دار می‌گردد.

رفتار شناسی مرغ عشق

مرغ عشق پرنده¬ای هوشمند و اجتماعی است و از بازی کردن لذت می¬برد. مرغ عشق ماده علاقه زیادی به جویدن اجسامی مانند چوب دارد که این تمایل در نرها کمتر است. مرغ عشق علاقه زیادی به همبازی شدن با آدمی دارد و قادر به تقلید محدود صدا و سوت زدن است. مرغ عشق خیلی زود اهلی شده و به خانه خو می‌گیرد. می‌توان به آن یاد داد که روی انگشت بنشیند. حضورسگ و گربه موجب ناراحتی پرنده می‌شود حتی اگر به آن دسترسی نداشته باشند. پرنده جدید را باید به تدریج وارد کرد لذا اگر تصمیم گرفتید تا برای مرغ عشق خود جفت تهیه کنید، بهتر است که پرنده جدید را ابتدا در قفس های مجزا ولی کنار هم نگه دارید تا به هم عادت کنند.

تولید مثل

شروع تخم گذاری مرغ عشق در آغاز فصل بارندگی می‌باشد.این پرنده خود می‌تواند ماهها با آب کم زندگی کند اما علت اینکه تمایل شدیدی برای تخم گذاری در فصل بارندگی دارد این است که برای پرورش جوجه‌های خود نیاز به آب دارد.این پرنده لانه سازی نمی‌کند بلکه از سوراخهای موجود بر روی درختان اکالیپتوس استفاده می‌کند.و برای پر کردن کف لانه از پوسته خود درخت استفاده می‌کنند.حتی در صورتی که درختان زیادی در ناحیه موجود باشد تمام جفتهای یک گروه(گروهها معمولاً ۱۰ تا ۵۰ تایی هستند) روی یک درخت تخم گذاری می‌کنند.


پرنده ماده ۴ تا ۶ تخم می‌گذارد و به مدت ۱۸ تا ۲۱ روز بروی آنها می‌خوابد و در این مدت مرغ نر در حوالی لانه می‌ماند و نقش نگهبان را بر عهده دارد و از دهانه لانه ماده را تغذیه می‌کند.مرغ نر تا بزرگ شدن جوجه‌ها حق ندارد به لانه وارد شود و ماده این اجازه را به وی نمی‌دهد.

                                                          

                                                                 جوجه پنج روزه

قدرت هضم غذا در مرغ عشق بسیار سریع بوده و معمولاً هر ۱۵ تا ۲۰ دقیقه فضله میگذارند.مرغ عشق ماده به علت به خطر نیفتادن سلامتی جوجه‌ها در لانه فضله نمی‌کند و برای این کار از لانه خارج می‌شود البته تعداد ترک لانه باید کم باشد تا خطری متوجه جوجه‌ها نشود.چون نمی‌شود هر ۱۵ تا ۲۰ دقیقه ماده برای فضله گذاری از لانه خارج شود، قبل از اولین تخم گذاری مرغ عشق ماده فواصل بین تعداد دفعات فضله گذاری خود را افزایش می‌دهد و در هر ۲ تا ۳ ساعت مبادرت به انجام این کار می‌کند اما به میزان بیشتری فضله می‌گذارد به این ترتیب به فضله گذاری در مدت طولانی عادت می‌کند.در هنگام تخم گذاری در برخی موارد ماده پرهایش می‌ریزد و احتمالاً این کار برای ایجاد محیطی گرم برای تخمها و جوجه‌ها می‌باشد.

                                                              

                                                                     جوحه یازده روزه

بعد از تولد جوجه‌ها ماده آنها را به وسیله خوراک نرم معده اش تغذیه می‌کند و بعد از چند روز بچه‌های بزرگتر از غذای نیمه هضم شده لوله مری و کوچکترها هنوز از طریق معده تغذیه می‌شوند.به منظور جدا سازی تغذیه کودکان ابتدا بچه‌های بزرگر از طریق لوله مری تغذیه می‌شوند و سپس جوجه‌های کوچکتر از طریق معده تغذیه می‌گردند.بعد از به دنیا آمدن جوجه ا ماده کمتر از قبل مبادرت به خروج از لانه می‌کند و تنها مواقع ضروری برای دفع فضله، تغذیه یا تمیز کردن خود خارج می‌شود.

                                                                        

                                                                               جوجه مرغ عشق

ماده همیشه از طریق نر تغذیه می‌شود که این تغذیه شامل دانه‌های هضم شده آماده نیز می‌شود چون اگر قرار باشد ماده غذا را هضم کند وقت بیشتری می‌برد و شرایط محیط برای تامین غذا نیز نا معلوم است پس باید در وقت صرفه جویی کرد و نوزادان را هر چه زودتر پرورش داد.
دو تا سه هفته مرغ عشق ماده از نوزادان در زیر بال و پر خود مراقبت می‌کند تا اینکه پرهای آنها در می‌آید.بعد از حدود چهار هفته مرغ عشقهای جوان می‌توانند از لانه بیرون بیایند و پرواز کنند.آنها قادر به داشتن زندگی مستقل هستند اما پدر تا یک یا دو هفته از آنها مراقبت کرده و گه گاه تغذیه‌شان می‌نماید.در حین این مدت مرغ عشق ماده نیز اگر شرایط برای تخم گذاری سری دوم مناسب باشد مقدمات را آماده می‌کند.در سه ماه اول مرغ عشق هنوز پرهای اولیه را دار هست و تفاوت چندانی از نظر ظاهر با مرغ عشقهای بالغ ندارد.تنها رنگشان مات تر از مرغ عشقهای بالغ است.رنگ پوست بینی روشن است و به سختی می‌توان آنها را تعین جنسیت کرد.مهمترین نشانهٔ مرغ عشقهای جوان رنگ چشمان آنهاست که فقط سیاهی آن معلوم است.بعد از ۳ ماه پرهای مرغ عشق می‌ریزد و از این موقع به بعد مرغ عشق کاملاً مانند بقیه مرغ عشق‌های بالغ می‌شود و آماده تولید مثل می‌شود.

تغذیه

ارزن مهمترین خوراک مرغ عشق‌ها محسوب می‌شود و تنها در فصول معینی از سال در زیستگاه این پرنده‌ها در استرالیا می‌روید و این پرندگان باقی سال را از تخم خشک سایر گیاهان تغذیه می‌کنند.اما در اسارت باید علاوه بر ارزن رژیم غذایی به صورت ذیل را برای ایشان مهیا کرد:

  • سبزی‌های تازه مثل تره که مملو از ویتامین آ می‌باشد ٬ کاهو ٬ اسفناج ٬ هویج ٬چغندر و برگ‌های این گیاه‌ها را به آنها داد.

  • میوه‌های تازه را حتماً باید شسته و به آنها داد؛ میوه‌هایی از قبیل:سیب قطعه شده ٬گلابی قطعه شده٬هویج که می‌شود آن را به صورت رنده شده نیز به حیوان داد، به توت فرنگی نیز علاقه زیادی دارند و همچنین انگور دو نیم شده را نیز بسیار دوست می‌دارند.

  • مواد خوراکی مانند نان خیس شده.

  • دانه‌های پخته شده مثل عدس ٬ باقالا و لوبیا.

  • بادام خیس شده و خام.


                                                           

                                                              مرغ عشق‌ها به خوردن میوه علاقه دارند.

مرغ عشقهایی که به نوعی رژیم غذایی خاص عادت بکنند به راحتی آن رژیم را ترک نمی‌کنند پس باید از خردسالی آنها را به رژیم غذایی خوبی عادت داد. برای اطمینان از جذب مواد معدنی مورد نیاز در پرنده بهتر است از مکمل های تغذیه ای یا ویتامین های اضافی ( مانند مولتی ویتامین مخصوص پرندگان یا مولتی میولزین ) استفاده کرد. نکته : ممکن است این پرنده از گچ و آهک برای تغذیه نیز استفاده کند ؛ شایان ذکر است که پرنده به راحتی می تواند این مواد را دفع کند و هیچ گونه عوارض جانبی برایش به بار نخواهد داشت.

نگهداری

بهتر است مرغ عشق‌ها بصورت جفت نگه‌داری شوند.مرغ عشق به محیط اطراف خود خو می‌گیرد و نباید جای قفس پرنده را تغییر داد.قفس پرنده باید جایی باشد روشن و تا حد ممکن ساکت.و در محل‌های پر رفت‌وآمد و پشت پنجره که نور آفتاب دائم به آنها بتابد محل مناسبی نیست، زیرا اگر مرغ عشق زیاد زیر نور آفتاب بماند سکته می‌کند.قفس پرنده باید در بالا باشد تا پرنده به همه چیز مسلط باشد و احساس ترس نکند.اگر مثلاً قسمتی از قفس رو به دیوار باشد به طوری که مرغ عشق از پشت خود خیالش راحت باشد بسیار برای او مناسب خواهد بود.
کف قفس را با شن مخصوص پرندگان و یا روزنامه غیر رنگی ( رنگ استفاده شده در چاپ روزنامه برای پرنده مضر است) بپوشانید و حداقل یکبار در هفته آنرا تعویض کنید.
در قفس باید میله‌هایی به قطر ۲٫۵ تا ۳ سانتیمتر قرار داده شود تا مانع ابتلای پرنده به بلندی ناخن شود.همچنین باید در قفس از شاخه درختان نیز برای نشستن پرندگان استفاده شود.مرغ عشق برای اینکه منقارش بیش از اندازه بلند نشود باید همیشه با آن کار کند، وجود شاخه درختان در قفس باعث می‌شود مرغ عشق با نوکش آنها را بکند.این شاخه‌ها باید دائماً عوض شوند.
ظروف آب و غذای مرغ عشق‌ها نیز نباید زیاد تعویض کرد زیرا به آن ظرف عادت می‌کنند و از ظرف جدید ممکن است بترسند و این باعث گرسنگی آنها بشود. در صورت تمایل به نگهداری بیش از یک جفت مرغ عشق در یک قفس باید حتماً به این موضوع اشاره شود که هر جفت مرغ عشق برای داشتن بهترین بازده برای زندگی به فضایی معادل یک مکعب با اضلاع 50 سانتی متر نیازمند می باشند و در صورت داشتن فضایی کم تر از این حدود بی شک میان جفت ها درگیری بر سر قلمرو زیستی پیش خواهد آمد. البته اگرآن هاراباجوجه هایشان(جوجه ی 2 ماه به بالا)دریک قفس بیناندازید به جان یکدیگر افتاده وظرف 3 الی 4 روز یکدیگر را میکشند.

بیماری‌ها

 

مرغ عشق همانند سایر پرندگان به بسیاری از بیماری های طیور مبتلا می شود ومهم ترین این بیماری ها عبارتند از: بیماری نیوکاسل، بیماری پر ریزی فرانسوی، بیماری جوجه مرغ عشق، بیماری آبله، بیماری پستیاکوز، بیماری سالمونلوزبیماری مگا باکتریوز، بیماری تریکومونیازیس، بیماری کوکسیدیوز، بیماری جرب، بیماری اسپرژیلوز. هر کدام از بیماری های فوق‌الذکر علایم ونشانه های خاصی دارد وبرای درمان آن ها باید به دامپزشک مراجعه کرد. علائمی مانند عطسه های متوالی و مشاهده آبکی تر شدن فضله در این پرنده طی چند روز متوالی، نشانه خطر شناخته شده و باید سریعاً نسبت به بر طرف کردن آن اقدام کرد ؛ بدین صورت که از جریان هوای مستقیم جلوگیری به عمل آمده، پرنده را در دمای بالاتر نسبت به محیط بیرون نگهداری کرده و با استفاده از نور مادون قرمز(با فاصله30 سانتی از پرنده)گرما دهی کنید تا جریان خون در پرنده بالا رفته و با افزایش دما، این علائم خطرناک بهبودی یابند.

                                                                                               مرغ عشق سفید                        

     

            مرغ عشق سفید 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
navid farajian

لک لک

لک لک پرنده‌ای بزرگ با پاها و گردن دراز و منقار بلند و راست می‌باشد که آهسته به پرواز در می‌آیند و درحال پرواز پاها و گردن را کشیده و اندکی رو به پایین نگه می‌دارند. آرام و کند راه می‌روند. نر و ماده هم‌شکلند. روی درخت‌ها، صخره‌ها یا ساختمان‌ها آشیانه می‌سازند. لک‌لک‌ها یک تیره از راستهٔلک‌لک‌سانان هستند و گونه‌های مختلفی دارند.

گونههای زنده

·         سرده زردمنقاران

·         لک‌لک شیری, Mycteria cinerea

·         لک‌لک نوک‌زرد, Mycteria ibis

·         لک‌لک رنگین, Mycteria leucocephala

·         لک‌لک جنگلی, Mycteria americana

·         سرده بازمنقاران

·         بازمنقار آسیایی, Anastomus oscitans

·         بازمنقار آفریقایی, Anastomus lamelligerus

·         سرده لک‌لک‌های حقیقی

·         لک‌لک شکم‌سفید, Ciconia abdimii

·         لک‌لک گردن‌پشمی, Ciconia episcopus

·         لک‌لک توفان, Ciconia stormi

·         لک‌لک ماگوآری, Ciconia maguari

·         لک‌لک خاوری, Ciconia boyciana (formerly in C. ciconia)

·         لک‌لک سفید, Ciconia ciconia

·         لک‌لک سیاه, Ciconia nigra

·         سرده زین‌منقاران

·         لک‌لک گردن‌سیاه, Ephippiorhynchus asiaticus

·         لک‌لک نوک‌زینی, Ephippiorhynchus senegalensis

·         سرده Jabiru

·         گردن‌کلفت (پرنده), Jabiru mycteria

·         سرده لک‌لک‌های گرمسیری

·         استخوان‌خور کوچک, Leptoptilos javanicus

·         استخوان‌خور بزرگ, Leptoptilos dubius

·         لک‌لک کفن‌ودفن, Leptoptilos crumeniferus

 

لک‌لک سفید پرنده‌ای به طول ۱۰۰ سانتیمتر است. این پرنده به‌وسیله پر و بال سفید، شاهپرهای بالی سیاه براق، گردن دراز، منقار و پاهای دراز برنگ سرخ و روشن به آسانی تشخیص داده می‌شود. روی درخت‌ها و ساختمان‌ها می‌نشیند و در این حالت اغلب یک پای خود را جمع می‌کند. آرام و با تأنی راه می‌رود. در پرواز آهسته بال می‌زند و اغلب بالباز اوج می‌گیرد و در ارتفاع زیاد پرواز می‌نماید. طرح بدن درحال پرواز با گردن دراز کشیده آن را از حواصیل،پلیکان و کرکس مشخص می‌کند. بصورت گله‌های نامنظم مهاجرت می‌کند. زود انس می‌گیرد.

لک‌لک سیاه

لک‌لک سیاه به طول ۹۵ سانتیمتر پر وبالش سیاه براق است با جلای زرشکی و سبز و سطح شکمی سفید، منقار، دور چشم و پاهایش سرخ رنگ است. پرنده‌ای است تک زی ودیر انس به تنهائی یا دسته جمعی مهاجرت می‌کند.

لک لک ماداگاسکار[

لک لک ماداگاسکار به طول ۵۰ سانتی متر، بومی جنگل‌های ماداگاسکار می‌باشد.

زیستگاه

زیستگاه بیشتر لک لک ها تالاب‌ها و مناطق پر درخت و جنگلی و علفزارها است.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
navid farajian

مابای سیاه

مامبای سیاه درازترین مار زهری آفریقا با میانگین طول ۲٫۵ تا ۳٫۲ متر (که در بعضی موارد تا ۴٫۴۵ متر نیز می رسد) می باشد. نام گذاری سیاه به دلیل رنگ تیره داخل دهان آن می باشد. سریع ترین مار در جهان با سرعتی در حدود ۴٫۳۲ تا ۵٫۴ متر بر ثانیه ( معادل با ۱۶ تا ۲۰ کیلومتر بر ساعت ) بوده و در رده ی زهرآگین ترین مارهای خشکی جهان طبقه بندی می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
navid farajian

شوکا

شوکا (Capreolus capreolus) نوعی گوزن کوچک بومی اورآسیا به رنگ سربی یا سرخ است که بیشتر در مناطق سردسیر زندگی می‌کند.

شوکا با ۹۵ تا ۱۳۵ سانتی‌متر طول و ۶۵ تا ۷۵ سانتی متر ارتفاع در ناحیهٔ شانه و ۱۵ تا ۳۰ کیلوگرم وزن، گوزنی نسبتاً کوچک است. نرها شاخ دارند و ماده‌ها بدون شاخ‌اند. شاخ نرها در پاییز می‌افتد. غذای شوکا علف‌ها، برگ‌ها، جوانه‌ها، قارچ‌ها و میوه‌ها است و به‌ویژه به علف‌های لطیف و نورس و مرطوب علاقه دارند.

پلنگ، گرگ، شغال، گربه جنگلی و پرندگان شکاری مهمترین دشمنان طبیعی این حیوان است.

این حیوان جمعیت بسیار خوبی در اروپا دارد و جمعیت آن در نیم قرن اخیر افزایش چشمگیری نیز یافته و تنها در اروپای مرکزی به ۱۵ میلیون رأس رسیده‌است. اما در خاورمیانه وضعیت نامناسبی دارد و در اسرائیل، فلسطین و لبنان منقرض شده‌است. البته طرحی برای احیای نسل آن در اسرائیل در حال اجرا است.

در ایران زیستگاه اصلی این حیوان کرانه‌های دریای خزر است. تعداد بسیار کمی هم در غرب و شمال غرب کشور مشاهده شده‌اند.

شوکا (Capreolus capreolus) نوعی گوزن کوچک بومی اورآسیا به رنگ سربی یا سرخ است که بیشتر در مناطق سردسیر زندگی می‌کند.

شوکا با ۹۵ تا ۱۳۵ سانتی‌متر طول و ۶۵ تا ۷۵ سانتی متر ارتفاع در ناحیهٔ شانه و ۱۵ تا ۳۰ کیلوگرم وزن، گوزنی نسبتاً کوچک است. نرها شاخ دارند و ماده‌ها بدون شاخ‌اند. شاخ نرها در پاییز می‌افتد. غذای شوکا علف‌ها، برگ‌ها، جوانه‌ها، قارچ‌ها و میوه‌ها است و به‌ویژه به علف‌های لطیف و نورس و مرطوب علاقه دارند.

پلنگ، گرگ، شغال، گربه جنگلی و پرندگان شکاری مهمترین دشمنان طبیعی این حیوان است.

این حیوان جمعیت بسیار خوبی در اروپا دارد و جمعیت آن در نیم قرن اخیر افزایش چشمگیری نیز یافته و تنها در اروپای مرکزی به ۱۵ میلیون رأس رسیده‌است. اما در خاورمیانه وضعیت نامناسبی دارد و در اسرائیل، فلسطین و لبنان منقرض شده‌است. البته طرحی برای احیای نسل آن در اسرائیل در حال اجرا است.

در ایران زیستگاه اصلی این حیوان کرانه‌های دریای خزر است. تعداد بسیار کمی هم در غرب و شمال غرب کشور مشاهده شده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
navid farajian

گاندو

گاندو یا تمساح پوزه‌کوتاه (نام علمی: 'Crocodylus palustris') نوعی کروکودیل بومی شبه‌قاره هند و مناطق اطراف است که در کشورهایهند، بنگلادش، پاکستان، ایران، سریلانکا و برمه زندگی می کند. گاندو تنها کروکودیل بومی پاکستان و ایران و بزرگ‌ترین خزنده این دو کشور، و همچنین پرشمارترین کروکودیل در کشور هندوستان است.

 

تغذیه[ویرایش]

گاندو گوشتخوار است و رژیم غذایی متنوعی شامل انواع ماهی‌ها، خزندگان و پستانداران دارد. در واقع بیشتر مهره‌دارانی که به آب‌های محل زندگی گاندو نزدیک می‌شوند ممکن است به درون آب رفته و خوراک این تمساح شوند. حتی گاهی آهوی سامبار ۲۲۵ کیلویی و گاومیش اهلی ۴۵۰ کیلویی را شکار کرده‌است. آن‌ها حتی توانایی نبرد با ببر بر سر شکار را دارند و پیروزی هر یک از دو گونه دیده شده‌است. گاه نیز گاندوها طعمهٔ ببر شده‌اند. اما عادت آدمخواری در این کروکودیل منحصر یک مورد شکار یک کودک ۶ ساله در ایران می‌شود. به‌ندرت حمله‌های خفیفی نیز در حد گاز گرفتن دست و پا مشاهده شده که با توجه به تعداد بسیار کم احتمال می‌رود نوعی اشتباه در تشخیص شکار باشد. در کل وجود گاندو در برکه‌ها و استخرها تهدیدی برای مردم محلی نمی‌باشد به طوری که حتی بچه‌ها در این برکه‌ها شنا کرده و زنان با آسودگی خاطر در کنار برکه‌ها به شستن ظرف و لباس می‌پردازند.

با توجه به تحرک پائین و خونسرد بودن مصرف غذای آن به‌طور متوسط روزانه ۵/۱ تا ۲ کیلوگرم گوشت است.

تمساح پوزه کوتاه ایرانی با نام محلی گاندو، از راسته کروکودیل سانان و از خانواده کروکودیلیا به شمار می رود. این تمساح تالابی تنها کروکودیل بومی ایران است که در زیستگاه های جنوب شرقی کشور و تنها در منطقه بلوچستان پراکنده است. مهم ترین مناطقی که به عنوان زیستگاه گاندو در ایران شناخته می شوند عبارتند از: رودخانه سرباز، رودخانه کاجو، برکه های میان راسک، باهو کلات، فیروزآباد، آزادی، درگس، کهیر برز، هوت کت، شیرگواز، باتلاق دلگان و باتلاق کلانی در جنوب استان سیستان و بلوچستان. به طور کلی زیستگاه اصلی این کروکودیل نواحی رودخانه ای به ویژه برکه های عمیق است. تمساح پوزه کوتاه ایرانی، دارای پوزه ای کوتاه با ۱۹ دندان در فک بالایی و ۱۵ دندان در فک پایینی، دست و پای کوتاه با ۵ انگشت منتهی به ناخن های بلند در دست های جلویی و چهار انگشت منتهی به ناخن های کوتاه تر در پاهای عقبی می باشد. رنگ پوستش زیتونی با نوارهای تیره بر روی دمشان و نقاط تیره رنگ در طول دو طرف بدنشان است که به تدریج با رشدشان از بین می رود. رنگ پوست کروکودیل های مسن قهوه ای با علایم تیره پراکنده است. وجود استخوان های استئودرم در زیر پوست و روی ماهیچه باعث شده سطح پشت جانور خشن، سپرمانند و پوشیده از ۴ یا ۶ ردیف صفحه استخوانی شود که در هر ردیف ۱۶ تا ۱۸ استخوان صفحه غضروفی و محکی ایجاد گردد و مانند زرهی از شانه تا کمر این جانور را پوشانده است. دم این تمساح که تقریباً نیمی از طول بدن آن را تشکیل می دهد بسیار قوی است به طوری که با یک ضربه می تواند استخوان بدن یک پستاندار بزرگ را خرد کند. از دیگر ویژگی منحصر به فرد این تمساح داشتن اسید معده بسیار قوی است که این جانور را قادر به هضم اشیا سفت و سخت می کند. ماه اسفند، زمان جفت گیری تمساح پوزه کوتاه ایرانی به شمار می رود و زمان تخم گذاری آن نیز در خرداد ماه است. گاندو ماده در شروع فصل بارندگی و به صورت شبانه در حاشیه شنی رودخانه اقدام به حفر گودالی با عمق تقریبی نیم متر می کند و حدود ۲۰ تا ۶۰ تخم گذاشته و روی آن را با شن می پوشاند. زمان تولد نوزادان تمساح ۶۰ روز پس از تخم گذاری است. معمولاً ۶۰ درصد از تخم ها به نوزاد تبدیل می شوند. مهم ترین منبع غذایی نوزادان لارو حشرات و بچه ماهی ها است. بزرگ ترین دشمنان نوزادان تمساح پرندگان شکاری و ماهیخوار و جانورانی چون سگ و بزمچه محسوب می شوند. سن بلوغ در این تمساح ایرانی بین ۵ تا ۱۰ سالگی می باشد. براساس گزارش سازمان حفاظت محیط زیست سیستان و بلوچستان، در حال حاضر حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ تمساح پوزه کوتاه در تالاب ها و آبگیرهای منطقه سرباز و چابهار بلوچستان زندگی می کنند. همچنین این اداره اعلام کرده که در سال های اخیر خشکسالی و محدود شدن دایره زیست و نیز از میان رفتن چرخه غذایی این تمساح ها باعث شد این جانوران با خطر انقراض روبرو شوند.

مشخصات[ویرایش]

این تمساح دارای پوزه‌ای پهن است که فک بالایی ۱۹ دندان و فک پایینی ۱۵ دندان دارد. در قسمت پشت سر و در ناحیه گردن دو جفت صفحه شاخی بزرگ دیده می‌شود. دارای پاهای کوتاه بوده و پنج انگشت منتهی به ناخن‌های بلند در پاهای جلوئی و چهار انگشت منتهی به ناخنهای کوتاه تر در پاهای عقبی دیده می‌شود. رنگ عمومی بدنش زیتونی تا قهوه‌ای بوده و شکمی بدون فلس و به رنگ سفید متمایل به زرد دارد.

میانگین اندازهٔ این کروکودیل در نرها ۳ متر و ماده‌ها ۲٫۴۵ متر است. البته نرهای مسن ممکن است بسیار بزرگتر شده و به ۴ تا ۵٫۵ متر طول و ۵۵۰ کیلوگرم وزن برسند. البته گاندوهای ایران به‌ندرت به ۳ متر می‌رسند و بزرگترین گاندو مشاهده شده ۳٫۶ متر طول داشته‌است. دم این حیوان که نیمی از طول بدن آن را تشکیل می‌دهد، آن‌قدر قدرتمند است که می‌تواند استخوان بدن پستاندار بزرگ جثه‌ای را با ضربه‌ای قوی خرد کند و آرواره‌های وی آن‌چنان محکم است که می‌تواند بزرگترین استخوان‌ها را به‌راحتی خرد کند. از ویژگی‌های دیگر گاندو اسید معدهٔ بسیار قوی است که این جانور را قادر به هضم اشیاء سخت و سفت می‌کند و همچنین وجود پرده‌ای بنام Veium Pahatinum در بدن این تمساح که راه ورود آب به معده را حتی در زمانی که دهان حیوان باز است، می‌بندد.

جفت‌گیری و تخم‌گذاری[ویرایش]

فصل جفت‌گیری گاندو در اسفندماه و تخم‌گذاری آن در ماه خرداد است. گاندو با کندن گودال عمیقی در مکانی که از رطوبت کافی برخوردار باشد، حدود ۲۰ تا ۳۵ تخم می‌گذارد. ۶۰٪ تخم‌ها پس از ۶۵ روز تبدیل به نوزاد می‌شوند. توله‌ها با طولی برابر ۲۰ تا ۲۵ سانتیمتر به دنیا می‌آیند. تغذیهٔ نوزادان از حشرات و لارو آنها، دوزیستان و لارو آنها و بچه‌ماهی‌ها است، تنها ۵ تا ۱۰٪ نوزادان به سن بلوغ در ۵ تا ۱۰ سالگی می‌رسند و بقیه خوراک پرندگان شکاری و ماهی‌خوار، روباه، شغال، سگ، و بزمجه می‌شوند.

 ا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
navid farajian